خوب خوبم
هیچ دردی ندارم
اینجا سرزمین غریبیست
نمی توان آن را شناخت
باید آن را زندگی کرد
دلم میخواهد همیشه اینجا بمانم
عطر بهار نارنج در باغ بیداد میکند
نمبینمش اما صدایش مرا باخود میبرد
عاشقم می کند
دلم تنگ است
دلم برای دیدنش تنگ است
کی رخ مینماید
نمی دانم
نمی دانم