شیدا تر...
آن هنگام که عطر بهارنارنج در آن کلام مقدس پیچید
من تورا از پشت چشمان بسته ام دیدم
خوبیهای تورا و لطف تورا
بهارنارنج را به نسیم بسپار
و
اگر خواسته ام را خواستی
کتاب را به عنوان عهدی بین ما باخود ببر
وگرنه بماند
آن هنگام که عطر بهارنارنج در آن کلام مقدس پیچید
من تورا از پشت چشمان بسته ام دیدم
خوبیهای تورا و لطف تورا
بهارنارنج را به نسیم بسپار
و
اگر خواسته ام را خواستی
کتاب را به عنوان عهدی بین ما باخود ببر
وگرنه بماند
سلللاااااااااام حدیث
)
هی هر شب میومدم بهت سر میزدم الان اومدم از تعجب شاخدار شدم(آیکن شاخدار نداری
حدیث خط و خط خطی از خودته؟!
خوبه
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام سیماااااااااااااا
واااااااااااااااااااااااااای میسی سیما جونم که سرمیزدی بهم
وشرمنده شدم ازاینکه دست خالی میرفتی
خط خطیه کاش از من بود٬ دیالوگ دومیه که از فیلم شیدا نوشتم که چون متاسفانه فیلمشوندارم نتونستم صداشو بذارم
عکسه هم دستخط خودمه در دو زمان متفاوت
اون برگه عقبیه دستخط راهنمایی یا دبیرستانمه از بس که این دیالوگو دوست داشتم نوشته بودمش گذاشته بودم تو آلبوم اون برگه جلوییه دستخط الانمه براخودم جالب بود که دستخطم تغییر کرده گفتم حالا که صدای فیلمو ندارم دستختمونو بذاریم یادگاری
آخی نه حدیثم دشمنت شرمنده
حدیث دست خطط عالیه.عجب سلیقه ای که نوشتت رو تو آلبوم نگه داشتی!!!
دست خط من هم که مثل گلنوش
دیگه انقدا هم فکر نکنم خوب باشه دستخطم
ولی حالا چون شما میگی باشه