یخدون
یخدون

یخدون

تو چه کردی؟

 گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت !
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم !
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد !
گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد !


دوستی نه در ازدحام روز گم می شود نه در سکوت شب ، اگر گم شد هرچه هست دوستی نیست . . .

نظرات 2 + ارسال نظر
آناهیتا سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 19:26 http://tenein.blogfa.com

چقدر زیبا بود..
گاهی اوقات ما آدما با اینکه می تونیم یه کارایی انجام بدیم خودمونو می زنیم به نفهمی, تا بگذره...

خوشحالم خوشتون اومد

هستی جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:28 http://parvanegi.blogsky.com/

خیلی قشنگ بود و آموزنده
ممنون


خواهش دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد