یخدون یکساله شد!

سلام به همگی

همونطور که از تیتر پست متوجه شدین

امروز روز یخدونه و یخدون یکساله میشه

برا همین بهش گفتم دلش میخواد امروزو چیکار کنیم؟

گفت هرچی دل تو بخواد

منم گفتم دلم تولد مجازی کیک مجازی که فقط فشار آدمو میندازه و ... نمیخواد!

دلم میخواد تو این هوای سرد ! با اون یه چوب کبریتی که دارم 

یه آتیش گـــــــــــــــــــــــــرم درست کنمو چوب کبریتو به سلامتی یکسالگی یخدون فوت کنم 

بعد دور آتیش بشینیم

و از این یکسالی که گذشت بگیم و یخدونو مرور کنیم

شما از یخدون بگین از نویسندش(کی؟نویسنده؟اینجااصن داریم؟) که مطالبشو میخونین چه جور آدمی میاد تو ذهنتون

اینکه چطوری بایخدون آشنا شدید (کسایی که نمیدونم)

از خاطراتتون وقتی یخدونو میخوندین بگین البته اگه خاطره ای دارین

از احساس واقعیتون درباره یخدون

و ازیه پستی که اینجا خوندینو انقد دوستش داشتین که اگه بخواین یه بار دیگه بخونیدش میاینو در یخدونو باز میکنین وتو ذهنتون حک شده بگین

از خنده هاتون

ازهر چی که دوست دارین

اگه حرفیم ندارین اشکالی نداره یه لبخند جلوی آتیش میچسبه لبخند بزنید

منم براتون داستان به دنیا اومدن یخدونو تعریف میکنم

یکی بود یکی دیگه ام بود خدا هم که میدونید همیشه و همه جا بود

 روزی روزگاری (نه فیلمشو که دوباره هم داره پخش میشه وخیلیم دوستداشتنیه نمیگم) تو یه شهری دختری زندگی میکرد

که مطلبایی که میدوستشون رو یه گوشه ای جمع میکرد

یه روز دید مطلباش خیلی داره زیاد میشه قاطی پاطی میشه بعضیاش گم میشه

خلاصه دید اینطوری نمیشه نشست و به هر زحمتی بود یه یخدون ساخت و

تو همچین روزی (4بهمن) رفت سر وقت یخدونی که ساخته بود

کلیدشو تو قفل چرخوند

درشو باز کرد و کلیدشو برای همیشه انداخت تو چاه

و وارد سرزمین عجایب مجازی شد

همینکه وارد سرزمین عجایب شد نه که محیط جدید بود شد و به مطالبی که جمع کرده بود قانع نشدو هر از گاهی از خودشم یه چیزایی مینوشت

تو سرزمین عجایب خیلی چیزا یاد گرفت که تو هیچ سرزمین دیگه ای نمیتونست یاد بگیره

اینم بگم که دختر قصه ما، تو سرزمین عجایب تنها نبود یه چند تا دوست داشت که نظیرشون تو هیچ سرزمین دیگه ای نبود بعضیاشون هرروز بهش سر میزدن و براش یادگاری مینوشتن و اون چیزی نداشت که محبتاشونو جبران کنه جز اینکه بگه یک دنیا ممنونه به خاطر همراهیاشون

الو... الو...

خوابیدید؟

بله دیگه هوای سردو آتیش گرمو داستانم که بیاد کنارش معلومه که میخوابید!

از شوخی که بگذریم حرف برای گفتن زیاده ولی واجباشو میگم بقیشم ایشاا.. سال بعدتولد دوسالگی

میخوام بگم ایده اولیه یخدون و اسمش که خیلیم دوسش دارم از خودمه ولی نمیشه کمکای

همه چیز دان رو تو ساخت یخدون نادیده گرفت و جاداره همینجا تو اولین سالگرد تولد یخدون ازش خیلی خیلی تشکر کنم

از سیماو گلنوش جون که دوتا از دوستای خیلی خوبم هستن هم برا ایمیلای قشنگی که برام میفرستادن خیلی خیلی ممنونم لطفشونو فراموش نمیکنم( همیشه میخواستم ازتون بابت ایمیلا تشکر کنم ولی موقعیتش پیش نمیومد)

وبه همه ی اونایی که یخدونو میخوندن میخوام بگم که اگه یه وقت حرفی زدم شوخی بیجایی کردم که کسی ناراحت شده همینجا ازش معذرت میخوام وامیدوارم منو ببخشه

ممنونم از همگی که به حرفام گوش دادین

خوشحال میشم حرفای شمارم بشنوم

موفق و شادواقعی باشید