گالری هنر مکانیه برای اثر های هنری ای که حرف میزنند
شما هم اگه دوست داشتید وارد گالری بشید
قدم بزنید
اثرهای هنری رو نگاه کنید و درباره ی حرف هایی که میزنن حرف بزنید
خوشحال میشم اگه همکاری کنید
آخرین باری که سوار دوچرخه شدمو رکاب زدم یادم نمیاد
ولی انقد دور هست که هر وقت دوچرخه میدیدم این سوال از ذهنم عبور میکرد
که هنوزمیتونم دوچرخه سورای کنم و تعادلمو حفظ کنم یا نه یادم رفته
تاچند روز پیش
که خیلی اتفاقی موقعیتی پیش اومد و دوچرخه ای که سایزش به من بخوره مثلا(یه دوشماره ای کوچکتر بود فکر کنم)
سوارکه شدم نفس تو سینم حبس شدکه میتونم یانه
ولی پا گذاشتم رو رکابو د برو که رفتیم
انقده خوشحال شدم
انقده خوشحال شدم که تونستم
حس معلولی رو داشتم که سالیان سال
رو ولیچر میشسته و حالا تونسته رو پاهاش وایسه راه بره و بدوه
خاله لیلا ( ژاله علو ): یه مسابقه هست که مردایی که ادعاشون میشه توش شرکت میکنن.
مراد بیگ ( خسرو شکیبایی ): من ادعایی ندارم!
خاله لیلا: ادعایی ندارم خودش کم ادعایی نیست.