اولین روز ترم دوم

نوچ نوچ نوچ دیروز بود من نوشتم شغل دانشجو

یه ترم گذشت 

به خاطر درگیریایی که بود نتونستم درست و حسابی 

اونطور که میخوام به درسای ترم پیش بپردازم هرچند شانس آوردم چون 

ترم قبل فقط یه درسمون اصلی بود و خوشبختانه استادشو دوست داشتم و درسشم خوندمو 

دیگه بماند که بیست شدم( اه اه اه میدونم مایه ی ننگ هرچی دانشجوئم ولی خب چه میشه کرد

ویست شدم)

اما این ترم اینطور که بوش میاد قراره پوستمون کنده بشه

برعکس اون رشتم که ترم سه بود فهمیدم هیچ ربطی به هم نداریم ولی خب نمیشد

از هم جدا شیم چون پرش رفته بودو کمش مونده بود این رشتم کلی تنوع توش هست واگه واقعا آدم بخواد کار کنه

رشته ایه که جای کار داره بسیار با موانع بسیار شدید که داغووووووووووووووووووووون کنندس 

امروز سه تا کلاس داشتیم که یکیشو الکی الکی  جلسه اولشو از دست دادم(خیلی بدم میاد جلسه اول و آخرکلاسو نباشم

حس نقص عضو به آدم دست میده وقتی جلسه اول و آخرحضور پیدا نمیکنه)

اما کلاس اول درسیه که همیشه فکر میکردم دوستش دارم و یه دید مثبت بهش دارم یه درس کاملا مفهومیه اما سخت

حالا واقعا باید دید تصوراتم چقد با واقعیت جور میشه

اما کلاس دوم

یه جورایی درسیه که یکی از انگیزهام بود برای اینکه این رشته رو انتخاب کنم

استادش گفت از جلسه دیگه که اومدید صندلیا رو دور تادور  بچینید

تا آخر ترم هم چینش کلاس اینطوری باشه سر کلاس من

یعنی عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاشق اینجور کلاسام

بیشتر درس هم عملیه و من کار عملی رو بیشتر از تئوری دوست دارم

اول کلاس استاد از همه شغلشونو پرسید

به من رسید گفت شما؟ منم گفتمم دانشجو

خندش گرفت 

گفت دانشجو همین دانشگاه؟

بچه ها زدن زیر خنده

از این حرکت استاد(پرسیدن شغل) خوشم نیومد ولی منو برد تو فکر 

به جز من خانومای بیکار دیگه ای هم بودن

 چون اکثریت شاغل بودن اونای دیگه خجالت میکشیدن بگن بیکارن یا مثلا بعضیا میگفتن از این ترم میخوایم بریم سرکار

به نظر من حالا نگیم تمام بدبختیا اما بخشی از بدبختی های جامعه ما از وقتی شروع شد 

که خانوما به تقلید اونوریا به زور خواستن بگن توان یه مرد رو دارن

به این توجه نکردن که با چه ظرافتی و کجا خلق شدن

برای چی خلق شدن

یا طمع بیشتر باعث شد وظیفه ی اصلیشون رو در الویت های پایین تر زندگیشون قرار بدن

قبول دارید وقتی یه خانوم تو خونه نیست خونه هیچ رنگ و بویی نداره

اینم قبول دارید وقتی خانوم خونه شاد باشه مرد خونه هم شاد میشه بچه های تو خونه هم شاد میشن

توجه کردید خانوما دیگه تو خونه نیستن و از تو خونه بودن خجالت میکشن؟