یخدون
یخدون

یخدون

هفته ششم ۹۴

شنبه ها با منو ثانی ٬ پیدا نکردن یه آدرس مسقره و عقب افتادن یه کار ضروری ای که هی عقب می افته و باید انجامش بدم 

یکشنبه امتحانی که یبار از زیرش قصر در رفته بودیم ٬یه کادو از طرف یه دوست ٬ یه ایستگاه پیاده روی با ثانی طی یک مرحله سوتی 

دوشنبه عروسی ییهویی دخترخاله جانی که فقط یبار اونم وقتی بچه بودیم دیدمش (فامیله داریم؟) 

به بهانه ی درس خوندن نرفتم و درسی که نخوندم

سه شنبه امتحان جالبی ندادم 

اع بالاخره رسیدم به امروز (از اتاق فرمان میگن امروز هم دیگر امروز نیست)

چه بهتر ٬ نه که حالا خیلیم خوش گذشت 

همون بهتر که رفت به گذشته منم دیگه نمینویسمش

چون الکی الکی  روز دلگیری بود 758720_JC_depressed.gif


+یه وقتایی دردناک دلم میگیره یطوری که از درد ٬دلم میخواد غلت بزنم رو زمین

بیخیال

به امید ساختن سه روز خوب باقیمانده از هفته ششم ۹۴

این پست ادامه دارد

 

ناشکری کردیم ٬الکی الکی لوس بازی درآوردیم خدا چشممونو باز کرد

چهارشنبه از عصرش تا بامداد پنجشنبه در کنار مادر در هاسپیتال بودیم

البته اینبارم به خیر گذشت و دلیلی برای نگرانی وجود نداره

پنج شنبه چون غیبتام پر بود باید میرفتم دانشگاه

رفتم و اومدم 

داشتم از بی خوابی جان به جا آفرین تسلیم میکردم که برادرکه روز حساسیو پشت سر گذاشته بود اومد گفت : میری سینما؟

گفتم چه فیلمی؟

گفت یکی از دوستاش دعوتش کرده برای جشنواره فیلم ومیتونه با خودش همراه هم ببره

ماهم نه که به دنبال ساختن یه روز خوب در این هفته بودیم چشمهامون رو چوب کبریت گذاری کردیمو

رفتیمم تا جشنواره فیلم ندیده نمرده باشیم

جای همگی خالییییییییییییی 

فضا واقعا فضای جالب و دل انگیزی بود از صبح تا آخر شب فیلم های متعددی درحال اکران بود و از روی جدول فقط باید انتخاب میکردی افتخار میدی کدومو ببینیتو بعضی از فیلم ها هم تهیه کننده یا کارگردان مخاطبین رو همراهی میکردن

از شانس ما اولین فیلمی که دیدیم ( پدر آن دیگری) گویا با کمبود بودجه مواجه شده بود 


از سالن که خارج میشدیم٬ با رانندگانی که چهارچرخ ماشینشان رو پنجر کرده باشن همدردی میکردیم

بعد از پنچرگیری رفتیم برای فیلم دوم

فیلم دوم یه فیلم عربی زبان با زیرنویس انگلیسی بود 

دوست برادر دید اینطور نمیشه و طی یه حرکت آکروباتیک به جستجوی فیلمی خوب پرداخت و رفتیم برای تماشای فیلم

"در دنیای تو ساعت چند است؟"

سالن پر بود و به زور جایی برای نشستن یافتیم فیلم به حدی عالی بود که در حسرت این بود که چرا نیم ساعت اولشو از دست دادیم بازیگران این فیلم علی مصفا و لیلا حاتمی بودن زوجی که بی نهایت به هم میان و من از درکنار هم دیدنشون

لذت میبرم 






وقتی فیلمش بیاد تو سینما حتما میرم میبینمش اونم فقط سینما پردیس ملت واقعا فیلم دیدن تو سالناش

لذت بخش بود


فیلم که تموم شد رفتیم یه جا نشستیم که ویوی خیییییییلی دل انگیزی داشت از اونا که گلنوش دوست داره طردد ماشینارو میشد دید و درباره فیلم حرف زدیمو هرکی برداشتشو گفت که جالب بود

چون برادر کار داشت نمیتونستیم برای فیلم بعدی بمونیم (حیف) از دوست برادر تشکر کردیمو برادرمنو رسوندخونه 

واین شد یه روز عااااااالی که از حلقوم این هفته کشیدم بیرون

جمعه٬ شبشو خاله جان

تولد حضرت علی(ع) روز پدر روز استاد



 






نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد