یخدون
یخدون

یخدون

...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مدار صفر درجه...

سپیده که سر بزند

در این بیشه زار خزان زده

شاید دوباره گلی بروید

شبیه آنچه در بهار بوییدی

پس به نام زندگی

هرگز مگو هرگز


******


خداوند روز اول آفتاب را آفرید

روز دوم دریا

روز سوم صدا را

روز چهارم رنگ ها را

روز پنجم حیوانات

روز ششم انسان را

و روز هفتم خداوند اندیشید

دیگر چه چیزی را نیافریده است؟

پس تورا برای من آفرید





شیدا تر...

                                  
            

آن هنگام که عطر بهارنارنج در آن کلام مقدس پیچید

من تورا از پشت چشمان بسته ام دیدم

خوبیهای تورا و لطف تورا

بهارنارنج را به نسیم بسپار

و

اگر خواسته ام را خواستی

کتاب را به عنوان عهدی بین ما باخود ببر

وگرنه بماند

ادامه مطلب ...

شیدا...

                                 

            

خوب خوبم

هیچ دردی ندارم

اینجا سرزمین غریبیست

نمی توان آن را شناخت

باید آن را زندگی کرد

دلم میخواهد همیشه اینجا بمانم

عطر بهار نارنج در باغ بیداد میکند

نمبینمش اما صدایش مرا باخود میبرد

عاشقم می کند

دلم تنگ است

دلم برای دیدنش تنگ است

کی رخ مینماید

نمی دانم

نمی دانم

ادامه مطلب ...