یخدون
یخدون

یخدون

zoro...

zoro رو یادتونه؟

این ورژنه نی نیشه با لباس کاموایی

میگن zoro هم زمستونا این لباسو میپوشیده

ادامه مطلب ...

شام خوشمزه...

اگه تا الان شام نخورید و خیلیم گشنتونه

یا اگه حال  ندارید از پای کامپیوتر بلند شید و

برید شام بخورید

پس شام امشب رو مهمان ماباشید

بفرماییدبفرمایید ادامه مطلب تعارفم نکنید


ادامه مطلب ...

نی نی...

یعنی چی داره میخونه ادامه مطلب ...

حسرت ... درد... اشتیاق...معرفت

راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند
- - - - - - - - - - - - - -
دویدن بیاموز ، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر
- - - - - - - - - - - - - -
و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی
- - - - - - - - - - - - - -
من راه رفتن را از یک سنگ آموختم ، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت
- - - - - - - - - - - - - -
بادها از رفتن به من چیزی نگفتند، زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند
- - - - - - - - - - - - - -
پلنگان، دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند
- - - - - - - - - - - - - -
پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند، زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند
- - - - - - - - - - - - - -
اما سنگی که درد سکون را کشیده بود، رفتن را می شناخت
کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود، دویدن را می فهمید
و درختی که پاهایش در گل بود، از پرواز بسیار می دانست
- - - - - - - - - - - - - -
آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت


سفر باید، اما به خود...

داستانایی رو که میذارم تو یخدون ، داستانایین که دوستشون دارم

ولی بعضیاشونو یکم بیشتر

دوست دارم

این یکی، از اون بعضیاست

نویسندش رو نمیدونم کیه

ولی شبیه داستاناییه که خانم نظر آهاری مینویسن

ادامه مطلب ...