-
فسقلی
شنبه 14 بهمنماه سال 1391 18:42
از وقتی خالهههههههههههههههههههههه گلنوش ستاد زده ببینین این فسقلیا چیا که نمیگن آدم آب میشه میره تو زمین والاما فسقلی بودیم بزرگتر میدیدیم پاهامون خودبه خود جمع میشد زبونمون هم خودبه خود فر میخورد کوتاه میشد مگه کسی از این حرفا بلد بود بزنه
-
دوستت دارم!
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1391 20:54
خلاقیت تو زندگی اگه باشه زندگیا جاودانه میشه سال گذشته شوهر کارل در یک حادثۀ رانندگی کشته شد . جیم که 57 سال داشت داشت در فاصلۀ میان منزل تا محل کارش در حال رانندگی بود . رانندۀ دیگر یک جوان مست بود . در این حادثه ، جیم در دم جان باخت و جوان مست ظرف کمتر از دو ساعت از بیمارستان مرخص شد . نکتۀ ظریف اینجا بود که آن روز...
-
مرد آب فروش
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1391 20:19
این داستان منو یاد این بیت از شعر انداخت چو خوردی روزیِ امروز ما را ، شکر نعمت کن غم فردا مخور ، تامین فردا کردنش با من واقعا چندنفرن که این شده جز عی از باورشون که روزی دست خداست در زمان ساسانیان مردی در تیسفون زندگی میکرد که بسیار میهمان نواز بود و شغلش آب فروشی بود. روزی بهرام پنجم شاهنشاه ایران (ساسانی) با لباسی...
-
(1)نگاه!
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1391 20:05
-
یخدون یکساله شد!
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1391 19:53
سلام به همگی همونطور که از تیتر پست متوجه شدین امروز روز یخدونه و یخدون یکساله میشه برا همین بهش گفتم دلش میخواد امروزو چیکار کنیم؟ گفت هرچی دل تو بخواد منم گفتم دلم تولد مجازی کیک مجازی که فقط فشار آدمو میندازه و ... نمیخواد! دلم میخواد تو این هوای سرد ! با اون یه چوب کبریتی که دارم یه آتیش...
-
روز بی عقلی!
شنبه 9 دیماه سال 1391 00:08
5دی 1391 روزی که دلو زدم به دریا وبالاخره دندون عقل فک بالارو هم کشیدم که بااین حساب میشه گفت یک دوم عقلمو از دست دادم :دی با اینکه پارسال همین موقع ها تجربه جراحی دندون عقل رو داشتم ولی چون اینکی برای فک بالا بودبیشترمیترسیدم کارم رسیده بود به جایی که درباره کشیدن دندان عقل هم سرچ میکردم تا بلکن مطلبی چیزی بخونم...
-
.........
شنبه 9 دیماه سال 1391 00:05
-
پروردگارا...
سهشنبه 5 دیماه سال 1391 19:43
پروردگارا به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را می توانم تغییر دهم بینشی ده تا تفاوت این دو را بدانم مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیاومردم آن مطابق میل من رفتار کنند
-
حقیقت آری، دروغ نه
سهشنبه 5 دیماه سال 1391 19:26
مرا با حقیقت بیازار اما هرگز با دروغ آرامم نکن
-
آرامش
سهشنبه 5 دیماه سال 1391 00:13
ردپای کسی که آرامش را از من گرفته بود گرفتمو . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ناگهان . به خودم رسیدم
-
یلدا مبارک
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1391 18:34
یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را بایدجشن گرفت یلدای همگی مبارک
-
مکالمه بین نی نی ها!
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 00:12
تا حالا به این فکر کردید نی نی ها به هم چی میگن؟ یه نفر پیدا شده این مکالمات رو ترجمه کرده! خدایییش خوبم ترجمه کرده مگه میشه؟ حالا که شده علم در حال پیشرفته اصن داریم؟ حتما داشتیم که گذاشتیم باور نداری برو ادامه مطلب
-
کوچه پشتی
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 01:42
دیشب کوچه پشتی باران می آمد امروز هم رفتم کوچه هنوز خیس بود باز باران گرفت بی ترانه اما با گوهر های فراوان
-
خدا
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1391 18:41
خـــــــدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود، تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد، با پای شکسته هم می توان سراغش رفت، تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمی دارد، تنها کسی است که وقتی همه رفتند می ماند، وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید، وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود و تنها سلطانی است...
-
کاربرد مرگ در زبان گیلکی:دی
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1391 21:14
بوشو بیمیر = برو گمشو ! مـیــرَم تــِـره = عاشقتم ! تـــِــره بیمیرم = خیلی دلم برات میسوزه ! بمرده ای ؟؟ = چرا اینکارو انجام ندادی ؟! بمردی ؟ = چرا جواب نمیدی ؟! نـَــمـَـردیم و ... = بالاخره اتفاق افتاد ! بــمـَــردیم تا ... = صبرمون تموم شد ! بــمـَــرده = بی حال ! بــمــردم = خسته شدم ! من بیمیرم ؟!! = جون من راست...
-
از تهران به کربلا
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1391 19:24
نشسته بودیم طبق معمول اخبار ساعت 12 بامداد هم برای خودش خبرها را میگفت که این خبر رو داد که ضریح امام حسین (ع) به میدان امام حسین نمیرود و در حرم امام تا شامگاه چهارشنبه خواهد ماند حرف های مابین اخبار هرچه بود ناتمام ماند و حرف حرف ضریح شد که ماهم فردا برویم و از این حرفها چند دقیقه ای که گذشت گفتیم الان بریم که...
-
فقط یک خاطره !
دوشنبه 6 آذرماه سال 1391 20:34
با یکی از دوستانم رفته بودیم بیرون برگشتنی بارون گرفت تا خونه 5 دقیقه پیاده روی داشتیم که بارون شدید شد خیلی شدید باهم راه میرفتیم و حرف میزدیم بهش گفتم میگن دوست را زیر باران باید دید بعدخیلی جدی بهش گفتم: ببینمت! به هم نگاه کردیم خنده اش گرفت خنده ام گرفت باهم خندیدیم!
-
خرابه های شام
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 19:50
دو چشم دخترک َتر شد سه نقطه . . . پرید از جا کبوتر شد سه نقطه . . . اگرچه غنچه بود اما بمیرم به دست باد پرپر شد سه نقطه . . . صدای ضربه سیلی و آنگاه گمانم دخترک َکر شد سه نقطه . . . تمام گردنش خون بود خون بود بمیرم مثل مادر شد سه نقطه . . . کبودی رخ و زخم سر ِ او برایش مثل معجر شد سه نقطه . . . نزن آقا ، نزن آقا یتیمم...
-
روز عاشورا و سقا
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 16:51
میرفت مردی از نورآهسته سوی دریا با گام های محکم با خویش داشت نجوا ساقی درون خیمه در تنگ گاهواره ماهی کوچکی داشت شش ماهه شیرخواره ذهنش پر از هیاهودر فکر چاره راهی تا با خودش بیاردآبی برای ماهی باید نمود کاری لب از عطش ببندد مثل همیشه ماهی بر ساقیش بخندد مشکی بدوش برداشت راهی به سوی دریا در زیر لب مدد خواست یا مرتضی یا...
-
شب عاشورا
شنبه 4 آذرماه سال 1391 21:29
دارد امشب کربلا حالی عجیب دختری گریان طفلی بیشکیب هرچه باشد شور تنها امشب است آخرین شام حسین و زینب است دختری سر روی پای باب داشت چشم بر بابا ولیکن خواب داشت یک نفر در حال قرآن خواندن است یک نفر در فکر جنگ و ماندن است یک نفر غرق نماز است و نیاز غرق گریه ناله و سوز و گداز یک نفر مینوشد از شادی شراب آنطرف پیچیده بانگ...
-
محرم
جمعه 3 آذرماه سال 1391 14:08
بچه که بودم محرما غصه میخوردم که چرا پسر نیستم برم زنجیر بزنم فکر میکردم اینطوریه که میتونم یه کاری برای امام حسین کنم الانم از خدا که پنهون نیست از شما هم پنهون نباشه فکر میکنم آقایون خیلی بهتر میتونن عزاداری کنن و میشه گفت مثل همیشه تو میدونن و زنا در حاشیه ولی اگه پسر بودم حتما دوهل میزدم
-
محرم
جمعه 3 آذرماه سال 1391 13:59
چند روز پیشا بعداز ظهر برای کاری رفتم بیرون! همدلی و همرنگی رو میشد تو همه دید از اون فشنش گرفته که آهنگ ماشینش از حسین میگه تا اون بچه مثبتش حتی مجسمه های مغازه ها هم سیاه پوشیده بودن و عزادار بودن همه یکرنگ همه یک هدف و چقدر لذتبخشه این وحدت حسینی ولی از یه چیز ناراحتم اینکه بارها دیدم که مردم فکر میکنن محرم همین 10...
-
هنر سایه با دست
سهشنبه 23 آبانماه سال 1391 17:39
از دیدن این کلیپ لذتی بردم چند! گفتم تنها تنها لذت نبرم برا شماهم بذارمش حالا هی بگید حدیث بده البته ناگفته نماند که در مراسمی به طور زنده این هنر رو دیده بودم و کلیپ های متعددی ولی این یکی یه چیز دیگس نمیدونم شاید به خاطر آهنگش باشه دانلود
-
تو چه کردی؟
سهشنبه 23 آبانماه سال 1391 16:53
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت ! پرسیدند : چه می کنی ؟ پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ! گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد ! گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن...
-
ذهن خلاق
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1391 22:06
فکر کنید یک روز تکراریه بیرون خونه رو پشت سر گذاشتید و مسیر همیشگی خونه رو در پیش میگیرید درراه تمام اتفاقات امروز رو باخودتون مرور میکنید تا اینکه به مترو میرسید قطار می آید خود را می اندازید در موجی که جلوی یکی از در ها ایجاد شده تا بلکن فرجی شود و بتوانید سوار شوید که ناگهان موج شما را پس میزند ماتو مبهوت به کسانی...
-
امان از عشق!
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1391 19:22
-
زندگی شما دربرابر چشمانتان
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1391 18:55
یه آفرین به کسی که طراحیش کرده و با تطابق عکس و جمله تاثیرشو چند برابر کرده آدم واقعا لذت میبره
-
=))
یکشنبه 14 آبانماه سال 1391 00:16
من کی زن گرفتم!؟!؟!؟ . . . .
-
سپیده
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1391 22:50
مرد به سپیده:بیا دربارش حرف بزنیم تو ذهنمون اذیت نشیم
-
سنگ قبر شیوانا
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1391 22:43
روزی مرد بسیار ثروتمندی که از شیوانا دل خوشی نداشت با خدمتکارانش در بیرون شهر با شیوانا و تعدادی از شاگردانش روبه رو شد. مرد ثروتمند با حالتی پر از غرور و تکبر به شیوانا گفت : تصمیم گرفته ام پول خودم را هدر دهم و برایت سنگ قبری گران قیمت تهیه کنم . بگو جنس این سنگ از چه باشد و روی آن چه بنویسم تا هر کس بالای آن قبر...