یخدون
یخدون

یخدون

۷ سین ۹۳

ساعت ۲۰و۲۷دقیقه و۷ثانیه روز پنج شنبه ۲۹ اسفند سال ۱۳۹۳ رو نو نو تحویل گرفتیم

سر سفره هفت سین شبکه یک امام رضا رو نشون میداد

خیلی خوب بود آدم دلش پر میکشید

در تدارک سفره بودم ویژه برنامه خاصی رو نگاه نکردم و از این بابت خوشحالم

چون همه ی مجریا رو نرومم

به یاد همتون بودم

وچون نمیدونستم چه حالی رو دوست داریدمنم که ایده آلیست

حول حالنا الی احسن الحال رو از خدا براتون خواستم

و عاقبت بخیری

به نظرم عاقبت بخیری بهترین دعاییه که میشه در حق هم بکنیم

چون چه بسیار ادمهای خوبی بودن که تا یکم مونده به مردن خوب بودنو دم آخری بد شدن

این خوب موندنه خیلی مهم تر و سختتر از خوب بودنه

سال جدیدو خوب شروع کردم و یه قدم برداشتم برای خوب بودن

خیلی وقت بود میخواستم این قدمو بردارم

دلم یکم آروم گرفت از اون یه قدم

باشد که قدم های بعدی رو هم بردارم  و بتونم خوب بمونم

البته شک دارم که بتونم خوب بمونم ولی خب

آرزو بر جوانان عیب نیست

 

ادامه مطلب ...

هیولایی به نام فشارتی

دیروز داشتم از دانشگاه می اومدم سوار بی آرتی یا درست ترش بگم فشار تی شدم 

تو یه جایگاه سکو مانند یه جا پیدا کردم نشستم راننده که انگار حواسش به اونور خیابون که تاکسیاوایساده بودن بود در جلو رو زد ویه خانوم مسن که بین زمین و هوا راه میرفت رو سوار کردو راه افتاد 

خانومه با اینکه مسن بود شیک به نظر میرسید 

اضطراب رو میشد تو چهرش دید و تعادلی برای وایسادن روی پاهاش نداشت

خجالت کشیدم جای خودمم خوب نبود ولی بااین حال گفتم اگه میتونه از زیر میله بیاد اینور وجای من بشینه 

ولی گفت همینطوری راحته با یه خانوم دیگه بهش گفتیم حداقل بدر تکیه بده

توی مسیر گفت که میخواسته تاکسی سوارشه ولی مسیر تاکسیه مسیر اون نبوده و گفته بره بی آرتی سوار شه

وسط حرفاش گفت کدوم ایستگاه پیاده میشه دقیقا همون ایستگاهی که من پیاده میشدم

دیدم بین راه خیلی اضطراب داره و هی از لای جمعیت ایستگاه هارو نگاه میکنه بهش گفتم خانوم منم همون ایستگاهی که شما پیاده میشید پیاده میشم بهتون میگم کی پیاده بشید نگران نباشید خلاصه ما به ایستگاه مورد نظر رسیدیم

چون شلوغ بود با یه حرکت ژانگولری رفتم اونور میله که منم از جلو پیاده بشم دیدم خانومه خوشحال شد از در جلو پیاده شدن خیلی خطرناکه هر آن امکان داره یه موتوری دنیاتو عوض کنه خلاصه با احتیاط تمام دوتامون پیاده شدیم به راننده نگاه کردم باسر بهمون اشاره کرد که وایمیسه تا رد شیم (خداخیرش بده ازاون راننده های خوب بود) از بین دوتا بی آتی رد شدیم از پرتگاه بالا رفتیم،رفتیم تو جایگاه ایستگاه که از یه خیابون دیگه رد شیم خانومه نمیدونست که از اون میله های مسقره چطوری رد بشه بادست میله رو براش تکون دادم گفتم میتونید رد بشید فکرکنم به پاشم خورد (خاک برسرشون با این طراحیاشون) بعد از رد شدن هفت خان رستم

بهم میگه نخندی بهم تا حالا سوار نشده بودم منم لبخند میزنم میگم اشکال نداره میگم حالا کجا میخواید برید میگه میخوام برم فلانجا میگم خوب باید از این خیابونه هم که رد بشید که ،فکر کرد مسیرمون داره جدا میشه هی تشکر میکردو میگفت خوشبخت شی که گفت شما کجا میری گفتم منم از این خیابونه رد میشم 

خوشحال شد از خیابون باهم رد شدیم سر یه خیابون دیگه رسیدیم که چراغ داشت و اتفاقا قرمز هم بود خیالم راحت بود که قرمزه راحت میتونه رد بشه حالا موقع خداحافظیه میگه شما ازکجا میری میگم من دیگه باید از اینور برم بهش توضیح میدم که این خیابونو رد بشه میتونه تاکسی سوار شه وبهش میگم الان چراغ قرمزه میتونه رد بشه و مراقب خودش باشه 

خیلی ازم تشکر کرداومدیم خداحافظی کنیم دیدم دستشو آورد جلو منم بهش دست دادم بعد فکر میکنید چی شد؟

  ادامه مطلب ...

آدم برفی مینیاتوری خوبم


دلم میخواست برای عکسا یه داستانک بنویسم

اما خب کلمات یاریم نکردند

اگر دوست داشتین برای آدم برفی یه داستانک تو یادگاریها بنویسید


 

ادامه مطلب ...

********۹۲

صبح تا ظهر دیروزمون به ثبت نام گذشت 

و الان دیگه جای اون سه نقطه تیتر قبل میشه نوشت دانشجو

نشون به اون نشون که تیتر ایندفعه، شماره دانشجوییمه

فضای دانشکدمون یکم حالگیری بود البته یکم بیشتر از یکم 

یطور که یکی از بچه هامون که امکان داره بعدا باهم آشنا بشیم

فقط منتظر بود یه انگشت بهش بخوره تا بزنه زیر گریه

البته من بهش حق میدم چون خودمم خورد تو ذوقم 

فک کنید آدم انقد درس بخونه از هفت خان رد بشه بعد بیاد ببینه دانشکدش اینه 851319_speechless.gif

میمیرن یکم خرج کنن، یکی از آدم پرسید دانشجو کجایی؟  با افتخاربگه من دانشجو سه نقطه هستم

 نه که هوارو نگاه کنه یجور که کسی حالیش نشه بگه داهنهجوی نقطه نقطه نقطه هستم من!

البته خود دانشگاه بدک نیست ولی کشت منو دانشکده هاش

امروزیبار دیگه این ضرب المثل که میگن کوزه گر از کوزه شکسته آب میخوره رو هم باچشم دیدم

آخه آدم دانشگاهش خود کوزه باشه بعد با کوزه شکسته آب بخوره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ای سیاه و زغال شه اون دانشگاه بلکن ازنو بنا شه

ولی خب من زودبا محیط اخت میشم 

خدارو چه دیدید شاید با آتیشایی که سوزوندم خودم سیاهو زغالش کردم و از نو بناش کردیم

حالا ما دانشجوییم و این حسو داریم ببین استاد دانشگاهش چه حسی داره 

ولی خب احتمالا دانشگاه خوبیهکه بچه هاش میگفتن استادای عالی ای داره و بیشتریا با اون شرایط راضی بودن

و با توجه به مسافت کمی که طی میکنم تا دانشگاه اونم فقط با یه بی آرتی(مسافت این دانشگاهمون کجاو مسافت اون دانشگاهمون کجا)

و خب خوش برخورد بودن بچه هاشون تو برخورد اول

میشه گفت "مردم از خوشی"

البته اینم بگم خیلی زوده برا قضاوت ولی امیدوارم دوسال خاطره انگیزی رو طی کنم و پشیمون نشم از...


شغل : ...

میدونم میدونم که زیاد مهم نیست و همیشه فرصت برا درس خوندن هست

ولی من چطوری تو چشاتون که الان داره اینارو میخونه نگاه کنم؟ 

اگه فقط یکم فقط یکمه  دیگه بیشتر خونده بودم الان سرم بالا بود و به جای اون سه نقطه تیتر مینوشتم دانشجو

من که دیگه تو خودم نمیبینم بشینم یبار دیگه برا کنکور بخونم


خلاصه که شر من ده، نشد که بشه ، اونطوری نگام نکنید من خودمم افسردم 146117_256.gif


 

ادامه مطلب ...