یخدون
یخدون

یخدون

عید اومد بهار اومد

سلاااااااااااااااااااااااااااااااام

عیدهمگی مبارک

صدسال به این سالا الانه که گفتن داره چرا که امسال نوروزبه شنبه افتاد و اینا

 فقط نشستم ببینم با سالای دیگه چه توفیری میخواد داشته باشه که ضرب المثل شده

از خدا میخوام 94 یه طور رقم بخوره که سال زندگانی برای هممون باشه نه زنده مانی

یطور که وقتی 94رو دوره میکنیم چشمامون برق بزنه

لبمون بخنده ته دلمون قنچ بره



عیدی>>>>>>خدای بهار


 

ادامه مطلب ...

بهار آمد

بهار آمد تا بگوید :

حتی اگر نمی شود که همیشه سبز ماند ،

ولی می توان دوباره و دوباره و دوباره ،

سبز و پر شکوفه و پر از جوانه شد


لحظه لحظه های زندگیتون بهاری و سبز
سال نو مبارک 

دیدید چی شد؟!

هیچی دیگه 

یخدون الکی الکی دوساله شد

هپی برث دی یخدون هپی برث دی

آخههههههههههههههههههههههه یخدونکمون

واقعانم یخدونکه ها 

مخصوصا امسال که چیز خاصی توش نذاشتم

شما رو نمیدونم ولی با اینکه خالیه دوسش دارم

چون باعث شده خیلی چیزا یاد بگیرم

دوستای خوبم کنارم باشن

جایی باشه برای ثبت روزهای خوب زندگیم که زود فراموششون میکنم

و جایی برای دوست داشتنی هام

وخلاصه جایی برای یه حس خوب 

.

.

 

ادامه مطلب ...

یه خبری یه چیزی!

سلام به همه ی همراهان یخدون در دنیای مجازی

امیدوارم خیلی هم خوب خیلی هم عالی باشید

  امادوستانی که در غیبتم نگران شدید، دلتنگ شدید و ... 

واقعا نمیدونم چی بگم دربرابر این همه لطف و همدلیتون 

کی میگه اینجا دنیای مجازیه؟

فقط میتونم بگم ممنونم بچه ها 

یک دنیا ازتون ممنونم



اما خوانندگانی که درخواست یه خبری یه چیزی داشتن!

خیلی خلاصه بخوام بگم خبر اینه:

روزی که امتحان تاریخ تحلیلی صدر اسلام دارم روز عروسی خواهرمه

بارها میخواستم پست بذارم و این خبر رو بدم اما دستم به نوشتن نمیرفت

روز دانشجو میخواستم برای ته تغاری یه جشن بگیرم و دانشجوشدنشو تبریک بگم 

ولی خو تو اوج افسردگی بودم 

گلنوش اومد گفت یه خبری یه چیزی  شروع کردم به نوشتن ولی نتونستم چیزی بنویسم

سوگلی اومد با کمربند تهدید کرد ولی فکر کنم یادش رفته بود ما کمربند خورده ایم دیگه ترسمون از کمربند ریخته

ولی رو حرف دلتنگیه ته تغاری نمیشه حرف زد...

میدونید که حالا نگیم همیشه ولی بیشتر وقتا قدرت دست ته تغاریه

بله متاسفانه تو این بهبه ی عروسی اینجانب دچار ویروس افسردگی از نوع آفریقاییش شدم

ومثل بیماری مالاریا بعضی وقتا عود میکنه بعضی وقتا هم بیخیال ما میشه

البته علت هاشم تا حدودی میدونم 

مثلابا اینکه میدونم خانوادمون داره بزرگ میشه 

و باید خوشحال باشم ولی حس دوقلوهایی رو دارم که دارن قلشو ازش جدا میکنن

همه چی دانم که همش ماموریته ...

خلاصه که گاهی این افکار بر افکار خوب غلبه میکنند و باعث میشن ویروسم فعال بشه

 مصادف شدن مراسم با امتحانام هم شده قوز بالای قوز 

شما بگید یک اپسیلم تمرکز برای خوندن درس

همینجوریش روز روزش شبای امتحان ترک دیوار رو میکنیم سوژه برای درس نخوندن 

حالا حساب کنید سوژه به این تپلی داشته باشی چطوری میخوای درس بخونی خدا خودش کمک کنه

از سوتیام تو این دوران بی تمرکزی دیگه نگم که فقط دوبار دیالوگ طرف مقابلمو من گفتم و خداروشکر یکیش آشنا بود و یه دل سیر خندیدنشو دیدم

تو این بهبه یه مشکلی هم برام پیش اومد که اگه بگیم مغز دوتا نیم کره داره یه نیم کره ی مغزمو به خودش مشغول کرد

ولی خدا خیلی هوامو داشت و اتفاقا بهم نشون داد که مشکل قابل حلم مشکلی نبود در برابر یه سری مشکلات که راه حل نداره

اصن قاطی شدن این مسایل باهم وضعی شده که باعث میشه نتونم

 تو این روزایی که دیگه تکرار نمیشه خوشحال باشم و اطرافیانمو خوشحال کنم و اونا رم دارم با اینکارام ناراحت میکنم 

و همین موضوع هم ناراحتم میکنه

همش سعی میکنم به بعد از عروسی فکرکنم یا به شب عروسی که همه هستن و معلوم نیست ویروسم اونجا هم عود میکنه یانه و چی پیش خواهد آمد  

خلاصه که داریم خفه میشیم از یه سری افکار و استرس و اضطراب 

برزخیه که فقط اونایی که توش بودن میدونن چیه 

فقط امیدوارم بعد برزخ بریم بهشت 

به امید بهشت



اما اگه تا هشتم نهم بهمن نیومدم

+ اول بهمن تولد ته تغاریه یادمه پارسال پساپس بهش تبریک گفتم اما امسال پیشاپیش تولدشو بهش تبریک میگم

و بهترینا رو براش آرزو میکنم

+ چهار بهمن یخدون دوساله میشه

 یخدون، امسال برای تولدش اممممممم... نامه... میخواد اگه دوست داشتین بهش کادو بدید براش نامه بنویسید بندازید تو صندوق فکر نکنم هیچ کادویی تو دنیای مجازی به اندازه خوندن نامه به آدم بچسبه

موضوعشم درباره ی نویسنده ی یخدون باشه مثلا وقتی مطالبی که مینویسه(اصن مینویسه؟) رو میخونید خب حالا قدیما میخوندید چجور آدمی میادتو ذهنتون درباره ی خصوصیات اخلاقیش که با نوشته هاش حس کردیدبنویسید کدوم خصوصیاتشو دوست داشتید و براتون جالب بوده از کدوم خصوصیاتش بدتون میومده و ناراحتتون میکرده

 درباره ی قیافه ای که برای نویسنده تصور میکنید هم بنویسید فکر کنم خنده دار باشه یا اگر خاطره ای از یخدون داریدو من نمیدونم یامثلا بهترین پستی که از یخدون خوندید و ...(این سه نقطه رم میذارم برای موضوعاتی که به ذهنتون میرسه

اصن هرچی دوست داشتید بنویسیدموضوع آزاده نویسنده ی یخدون :دی)

 

* پیشاپیش هم از تبریکاتتون ممنونم ایشاا.. که همه ی جوونا به نیمه هاشون برسن و خوشبخت بشن

یاحسین

عزاداری هاتون قبول درگاه حق
خیلی خیلی التماس دعا