یخدون
یخدون

یخدون

آدمیزاد چیه؟

این روزابه بچه ی تازه متولد شده خییییلی فکر میکنم به اینکه چقددددددددر ناتوانه در حدی که وقتی به شکم روی زمین قرارمیگیره قدرتی نداره برای غلتیدن یا وقتی خودشو کثیف میکنه اگه کسی نباشه جمعو جورش کنه تو کثافت خودش میمونه

به سالمندان فکر میکنم که روزگار یکی یکی تواناییاشونو میگیره انقدرکه شبیه نوزاد تازه متولد شده میشن 

اما حکمت ناتوان به دنیا اومدن و ناتوان از دنیا رفتن چیه؟؟

شاید خدا داره اینطوری بهمون میگه که ما آدما چقدددددر به هم نیازداریم 

یاشاید میگه ماهاروبرای هم خلق میکنه نه برای خودش؟؟


بهم بگو من چیکارم؟ (هذیان)

دارم به این فکر میکنم  واقعا برای چه کاری فرستاده شدم به این دنیا؟

جوابش خیلی هیجان انگیز میتونه باشه

بعضی وقتا که پر از انرژی جوونیم و جایی نیست یا کسی نیست که خرجش کنم مدام این سوال رو جلوی آینه وقتی که به چشمام نگاه میکنم از خودم مپرسم

و بعدش به این نتیجه میرسم که انقد وقت برای  خلقتم گذاشته شده یاروزی که بهم میرسه تا رشد کنم قطعا بی هدف نیس و من برای کاری اومدم 

اما اون کار چیه؟ 

همسر مردی خسته که قراره زندگی رو به یادش بیارم؟

مادر یک نابغه که حمایت های من رو نیاز داره؟

یه معلم که قراره تو ذهن یه عالمه جویای علم حک بشه؟

.

.

من برای چه کاری باید تلاش کنم ؟ انرژی که بهم میدی رو خرج  چی یا کی باید بکنم؟

وقتایی که میبیینم جوابی نیست به خدا میگم چی میشد وقتی که بدنیا میاوردیمون رو بازویی جایی حک میکردی چیکاره ایم؟

بعد میشستی میدیدی که تو اون کار بهترین میشدم برات

بعد ییهو به فکرم رسید اگه اینطور میشد دیگه فرق ما و فرشته ها چی بود؟ 

مثلا عزراییل کارش گرفتن جون آدماس و اینطور که معلومه کارشم خوب بلده

یا اسرافیل  فرشته زنده کننده 

یا جبرئیل فرشته وحی

یا میکاییل فرشته رزق (خیلی تابلوئه از اینترنت تقلب کردم؟ نوشتم یادمون بیاد بیتلبیتا)

قضیه چی میتونه باشه؟

چرا ما نباید بدونیم چیکاره ایم؟



گیم زندگی

دارم به زندگی و شباهتش با بازیای کامپیوتری فکر میکنم

اینکه زندگی ام مثل بازیای کامپیوتری مرحله ایه وهرمرحله جلوتر که میره سختترمیشه وبااینکه اینو میدونیمبازم دلمون میخواد بریم مرحله ی بعد

مثلا میدونیم بریم مرحله متاهلی ٬زندگی سختترو پیچیده تر میشه اما میریم

یامثلا میدونیم اگه بریم مرحله مادرشدن یا پدرشدن زندگی خیلی پیچیده تر میشه اما میریم

 واقعا چه چیزی باعث میشه مرحله ی بعدی زندگیمونو بازی کنیم با اینکه میدونیم همینطور سختتر و پیچیده تر میشه

زندگی من یعنی باچند مرحله طراحی شده؟؟؟

من میتونم مراحلشو تغییر بدم؟؟

تا اینجاشو خوب بازی کردم؟؟؟

چندبارتو چند مرحله موندم؟؟

تا مرحله آخرشو بازی میکنم ؟؟؟؟؟

اگه قرار بود زندگی منو دیگران بازی کنن چقدر براشون جذاب بود؟؟





هوا امتحانیه!!!!

ترم دوم هم داره نفس های آخرشو  میکشه

امیدوارم زودتر نفسهاش قطع بشه به حق علی

هیفدهم امتحانامون شروع میشه 

وچهارم تیر تمام 

 برای هر درس فقط یک روز وقت داریم و این به این معنیه که اگه من الان یه فکری به حال اون کتابایی که تا حالا باز نشده نکنم یک مشروطیم

 البته یکمم ما اینجا پز بدیم که پروژه ی آمارمونم معلوم نیست کی باید تحویل بدیم

عاره

 فکر کردید فقط خودتون پروژه میدید

کاش الان که اینارو مینویسم شب چهارم تیر بود

اون روز را از الان دوست میدارم

توجه کردین این موقع ها یه خط میخونی بعد میری تو رویا میشینی کلی برای تابستون برنامه ریزی میکنی بعدم هیچ درستی نمیکنی

حالا رویا مویا رو که بیخیال میشی همه چیز برات جذاب میشه اینجور وقتا دلت میخواد همه جا مرتب باشه و یپا خانه دار میشی پا میشی اتاقو مرتب میکنی برق میندازیا

دیروزکار درسیم با کامپیوتر بود به جاش نشستم کلی ترفند کامپیوتری یاد گرفتم  ولی انقده کیف کردم

خیلی وقت بود از چیزی به وجد نمیومدم ولی خب کل دیروزمون پرید

الانم که میبینید نوشتنم گل کرده

میگم که همه چیز جز درس الان برام یه رنگ و بوی دیگه ای داره 

پی تی نوشته اینموقع ها که هوا امتحانیه دوست داره کتاب غیر درسی بخونه آقا ما شدید هوس فیلم دیدن میکنیم

چیکار کنیم؟؟؟؟؟

 آقا شما بگو یه جو تمرکز  یه جو انگیزه برای درس خوندن

شما که نمیگید چیکار کنیم

میگید؟ نمیگید دیگه

پس بذارید خودم بگم

به کنفرانسا به زحمتایی که تو طول ترم کشیدم و نصف راهو رفتم باید فکر کنم

به امتحانایی که تا الان دادم و به لطف خدا به خوبی و خوشی پشت سرشون گذاشتم

به فشارایی که تو فشارتی تحمل کردم تا به دانشگاه برسم

گفتم فشارتی یاد یه خاطره در این حین افتادم

ییار تو فشارتی دوتا خانومه که باهم بودن، پشت سرم وایساده بودن

بعد تو مسیر یکیشون یه وانتی که داشت ملون میفروخت رو دیدو گفت

سوســـــــــــــــــــــــن اونایی که میگفتی... گالون نبود... ملون بود

آقا مارو میگی نمیدونستیم چطوری خندمونو کنترل کنیم  

توپنج دقیقه پیاده روی تا خونه اینشکلی بودم

حالا یکم دعا کنید ما این ترمو به خوبی و خوشی پشتسر بذاریم مگه چی میشه؟

نه شما بگید

مگه چی میشه؟


هدف گیری خوشی

چند روز پیشا یه نفر با اس ام اس حالمو پرسید

میخواستم جوابشو بدم دیدم هیچ دلیلی ندارم که ننویسم خوبم

ازخودم خجالت کشیدم که روزای خوبو خوب نیستم و ناشکر

ولی خب خوب  نبودم برای همین نوشتم هی بدک نیستم

طرف اس زد برای چی بدک نیستی؟

گفتم چون خوشی زده زیر دلم نه توی دلم

هیچی دیگه اس دیگه ای نیومد فکر کنم طرف دیگه حال کسی رو نپرسه

 واقعا خجالت نمیکشید اس ام اس گوشی مردمو میخونید