-
دغدغه من
شنبه 29 مهرماه سال 1396 00:51
نمیدونم چرا این ویدیو رو دیدم حالم یطوری شد نمیدونم از اینکه مثل خودمو توش میبینم خوشحال باشم یاناراحت ؟ برای دیدن ویدیو کلیک کنید اگه به طور اتفاقی روز فیلمبرداری تو پارک بودید و این سوالو ازتون میپرسیدن چی جواب میدادید؟؟؟؟
-
من هستم شما چطور؟
شنبه 29 مهرماه سال 1396 00:28
سلام کسی اینجا هست ؟ امیدوارم حال همه خوب باشه و موفق تر بوده باشید
-
آدمیزاد چیه؟
شنبه 15 اسفندماه سال 1394 03:09
این روزابه بچه ی تازه متولد شده خییییلی فکر میکنم به اینکه چقددددددددر ناتوانه در حدی که وقتی به شکم روی زمین قرارمیگیره قدرتی نداره برای غلتیدن یا وقتی خودشو کثیف میکنه اگه کسی نباشه جمعو جورش کنه تو کثافت خودش میمونه به سالمندان فکر میکنم که روزگار یکی یکی تواناییاشونو میگیره انقدرکه شبیه نوزاد تازه متولد شده میشن...
-
روزای تلخ
جمعه 23 بهمنماه سال 1394 00:55
روز دوشنبه یکی از تلخترین روزای عمر من وخانواده و اقوام بود رفتن یکی دیگه از پسرداییام اونم تو تنهایی و غریبانه تو خونش تلنگری شد برامون که چقدر هممون مشغول زندگیای خودمونیم چقدر حواسمون به هم نیست چقدر هوای همو نداریم چقدر تنهایی میتونه بد باشه و چقدر تنهایی میتونه بد باشه ... پسردایی که ازش حرف میزنم برادر همون...
-
اولین تجربه مصاحبه شغلی من
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1394 02:30
امروز(یکشنبه ۱۸ بهمن) رفتم مصاحبه برای یه شغلی که هیچ ربطی به رشته دومم که مورد علاقمه نداره اما به حسابداری چرا:| البته نه همه ی کار کلا تجربه خوبی بود این مصاحبه طرف باسوالایی مثل اینکه " اگه در شرایط ایده آل حق انتخاب داشتید چه کاری رو برای خودتون انتخاب میکردید" یا "کارای مورد علاقتون چیه"...
-
آمد
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1394 20:54
از هفتم آذرکه بدنیا اومدی هفتمای هرماه برام معنی دار شدن . . دو ماه پیش همچین روزی روز عزیز دل خاله عجب روزی بود خدایا ممنونتم بخاطراین روزای قشنگ بخاطر همه چیز و اماااااا معرفی میکنم بچنیا... عزیز دل خاله حدیث عزیزدل خاله.... بچنیا تو این عکس فکر کنم عزیزدل دو روزشه خاله قوربونش بره راستی ماشاا.. یادتون نره گاز مازم...
-
رفت و
جمعه 6 آذرماه سال 1394 23:44
قراربود سه شنبه ای که گذشت یه نفربه ما اضافه بشه اما انگار تقدیر این روز رو برای رفتن یکی از ما مقرر کرده بود سه شنبه پسردایی مهربانو تا خونه ابدیش بدرقه کردیم ... امیدوارم فردا وقتی خواهر زادمو برا اولین بار به آغوش میکشمو غرق در صورتش میشم یه پیام از خدا برامنو هممون داشته باشه...
-
چپ مغز هستیدیا راست مغز؟
شنبه 30 آبانماه سال 1394 18:52
برای فهمیدن اینکه کدوم نیمکره مغزتون فعالتره این تست رو انجام بدید برای بیشتر بدانید این مطلب---> بخوانید حدیث هستم یک چپ مغز یادش بخیر سر این تسته چقدر با بچه ها کل انداختیم یکیمون راست مغز شد آخه راست مغزا تعدادشون کمه بعدم انیشتین راست مغز بوده بعد هی پز میداد هنوزه که هنوزه راست مغز صداش میکنم خیلی جاها هم که...
-
گوش کوب
پنجشنبه 2 مهرماه سال 1394 23:55
صادق سیدشجاع از آن خالی بندهای درجه یک بود. میگفت در شهر یک جور تلفن آمده که سیم ندارد. هرجایی بروی، دنبالت میآید و با هر کس بخواهی، میتوانی صحبت کنی. میگفت دیگر حتی لازم نیست توی مرکز مخابرات روستا یک ساعت منتظر بنشینی تا چاق سلامتی هر روزه سکینه خانم با خواهر تازه عروسش در ده بالا تمام شود. آن وقت، حتی اگر خانه...
-
حال پاییز
پنجشنبه 2 مهرماه سال 1394 23:15
"روی شانه پاییز زدم حالش را بپرسم ناگاه ریخت...! گاهی پرسیدن حالی چه دردهایی را زنده میکند..."
-
بهترین شغل دنیا
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1394 00:26
راننده تاکسی گفت: «میدونی بهترین شغل دنیا چیه؟» گفتم: «چیه؟» گفت: «راننده تاکسی.» خندیدم. راننده گفت: «جون تو... هر وقت بخوای میای سرکار، هر وقت نخوای نمیای، هر مسیری خودت بخوای میری، هر وقت دلت خواست یه گوشه میزنی بغل استراحت میکنی، هی آدم جدید میبینی، آدمهای مختلف، حرفهای مختلف، داستانهای مختلف... موقع کار...
-
?
سهشنبه 24 شهریورماه سال 1394 23:23
چند دقیقه پیش تو وبلاگ آشپزچه ها که یه وبلاگ گروهیه پست جدید گذاشتم ولی مطلبم به لیست مطالب منتشرشده بلاگ اسکای اضافه نشد درصورتی که تو قسمت تنظیمات ٬ وبلاگ برای دیدن همه و تمام موتور های جستجو فعاله کسی میدونه قضیه چیه؟ وچرا بعد از گذاشتن مطلب به لیست مطالب منتشر شده بلاگ اسکای اضافه نمیشم؟ درصورتی که این وبلاگم...
-
چرا کتاب نمی خوانیم؟؟؟؟؟؟
جمعه 20 شهریورماه سال 1394 18:21
1- کتاب نمی خوانیم زیرا نیازی به کتاب احساس نمی کنیم. 2 - کتاب نمی خوانیم زیرا دچار خود شیفتگی فرهنگی شده ایم (هنر نزد ایرانیان است و بس!). 3- کتاب نمی خوانیم زیرا از شک کردن در پایه های نظری مان می ترسیم. 4 - کتاب نمی خوانیم زیرا احساس می کنیم به قله های یقین رسیده ایم و دچار همه چیزدانی شده ایم. 5- کتاب نمی خوانیم...
-
اخمالو (چی میبینی؟)
چهارشنبه 18 شهریورماه سال 1394 01:11
این کلیپ رو یعنی از چی انقد عصبانیه؟
-
چه سخته مرگ گل برای باغبون!
چهارشنبه 18 شهریورماه سال 1394 00:29
چقد دلم برا گلدونام تنگ شده دلم گلدون گلدار میخواد ولی پاییز تو راهه شاید بتونم یه بنفشه آفریقایی لوس رو به فرزندی قبول کنم هوم؟ دلم از همه ی طیفای رنگی گلش میخواد ولی اگه قرارباشه یدونشو داشته باشم اون صورتی کمرنگه رو میخوام بعد کلی ازش تکثیر کنم بشینم به پاشون تا یه روزی اون گلای خوشگلشون متولد بشن چه روزی بشه اون...
-
بهم بگو من چیکارم؟ (هذیان)
شنبه 14 شهریورماه سال 1394 02:27
دارم به این فکر میکنم واقعا برای چه کاری فرستاده شدم به این دنیا؟ جوابش خیلی هیجان انگیز میتونه باشه بعضی وقتا که پر از انرژی جوونیم و جایی نیست یا کسی نیست که خرجش کنم مدام این سوال رو جلوی آینه وقتی که به چشمام نگاه میکنم از خودم مپرسم و بعدش به این نتیجه میرسم که انقد وقت برای خلقتم گذاشته شده یاروزی که بهم میرسه...
-
بارون شهریوری
چهارشنبه 11 شهریورماه سال 1394 00:14
داره بارون میاد...
-
بچنیا
سهشنبه 27 مردادماه سال 1394 15:42
بچنیای خوبم خوبم بچنیا امام رضا گویا ماروطلبیده داریم میریم مشهد خوبی بدی دیدید حلال کنید به یادتون هستم
-
خدایا
پنجشنبه 22 مردادماه سال 1394 23:27
"خدایا بفهمانم که بی تو چه میشوم اما نشانم نده خدایا هم بفهمانم هم نشانم بده که باتو چه خواهم شد"
-
آغازیدن احساسات
دوشنبه 19 مردادماه سال 1394 22:56
فکر میکنید تو زندگی چقدر به احساساتتون توجه کردید؟ برای پاسخ به این سوال کلیک کنید حرفای خوبی میزد دلم میخواد یسری حرفاش جلو چشمم باشه و فراموششون نکنم "هنگامیکه غم سرکوب شود٬ تبدیل به افسردگی میشود شما غم و اندوه را کنترل میکنید٬ و افسردگی شمارا کنترل میکند هنگامیکه خشم سرکوب شود٬ تبدیل به عصبانیت و تندخویی...
-
زندگی
دوشنبه 5 مردادماه سال 1394 19:46
زندگی تصویریست! قلم و کاغذ و رنگش از توست. قلمت را بردار! و به نقاشی آن همّت کن! گاه گاهی دو سه گامی به عقب پای گذار، و تماشایش کن. گر پسندیدی آن، حرفی نیست. غیر از آن بود، هنوز، کاغذ و رنگ و قلم در کفِ توست. تا زمانی باقیست، قلمت را بردار و به رنگی خوش تر، روشن و روشن تر، نقشِ دیگر انداز. و به پیکارِ سیاهی پرداز...
-
یه روز به یاد ماندنی
سهشنبه 30 تیرماه سال 1394 23:56
اون دوست دبیرستانمویادتونه که تو پست هفت سین گفتم زنگ زد بهم و گفت که نی نی داره و شهریور نی نیش بدنیا میاد ؟ چندروزپیشا زنگ زدم بهش و گفت که چندان روبه راه نیست چندروزی باهاش درتماس بودمو و جویای حالش تا اینکه امروز گوشیم زنگ خورد تا اسمشو دیدم نگران شدم سریع جواب دادم بعد میدونید چی شد با دیالوگای مخصوص خودش بهم گفت...
-
هفته هفدهم ۹۴
یکشنبه 28 تیرماه سال 1394 18:20
دوشنبه نسیم بیگ اینا (همسایه بالاییمون) یه افطاری مفصل داشتن که کل همسایه ها و فامیلاشون دعوت بودن یکشنبه ای با نسیم بیگ رفتیم یکم خرید شبشم تا نزدیکای سحر رفتم کمک برای بسته بندی سالاد و سبزی و اینا که خییییییییییییییییلی کیف داد زندگی تو این کارا موج میزنه قبول دارید؟ خلاصه دوشنبه جاتون خالی رفتیم افطاری سه شنبه ای...
-
هفته شانزدهم ۹۴
شنبه 27 تیرماه سال 1394 01:44
یکشنبه این هفته بود که فهمیدیم نی نی مون کاکول زریه ازخدا میخوام آدم خوب و تاثیرگذاری بشه یطور که خداو بنده هاش بهش افتخار کنن تصورشم آدمو به وجد میاره که خواهر زادت روز به روز بزرگتر بشهو یه زمانی برسه که قدش از تو بلندتر بشه و وقتی میاد خونت تو قدو بالاشو قربون بری و همه این روزا بیادجلوی چشمات بعدش برای شام غذای...
-
همدردم را یافتم
یکشنبه 21 تیرماه سال 1394 18:50
خیلی خوب میفهممش میفهمین ؟ چقدر خوبه یکی آدمو بفهمه
-
والد در بلاگ اسکای
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1394 14:54
یک دو سه امتحان میشه اییییییییییییول جواب داد دلم میخواست موضوعاتمو تو زیرمجموعه های مختلف طبقه بندی کنم اولش فکر میکردم بلاگ اسکای این قابلیتو نداره تا چند روز پیشا که تو قسمت مدیریت و دسته بندی قسمت والد نظرمو به خودش جلب کرد ٬یه نوار کشویی که موضوعات لیست شدت توش قرار داره و معنیشم که بگیریم بالادست یا یه چی تو...
-
سال 2050
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1394 14:41
"عید نوروز سال ۲۰۵۰ است، من اکنون ۵۵ ساله هستم آنقدر پیر شدم دیگه توان حرف زدن و ایستادن ندارم ۸۰ ساله بنظر می رسم. بیماری وخیم کلیه دارم، چون آب اندکی می نوشم و میدانم که زمان زیادی از عمرم باقی نمانده. امروزه من یکی از پیرترین افراد جامعه هستم. به یاد دارم وقتی کودکی بودم همه چیز خیلی متفاوت بود. من از آب تنی...
-
هفته پانزدهم ۹۴
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1394 12:40
این هفته یه چرخه بیدار موندن تا سحر و خوابیدن (عبادت ) بعد از سحر تانزدیکای افطار هی تکرار شد تا اینکه از بی تحرکی احساس لخته شدن خون تو رگام میکردم براهمین با نسیم بیگ قرار گذاشتیم برای کشف هایپر استار که اولین بارم بودمیرفتم سه شنبه ای رفتیم هایپر استار شهری بود برای خودش هر جور برندمواد غذایی خوراکی رو میشد توش...
-
خاستگار
چهارشنبه 10 تیرماه سال 1394 23:38
قیافه پسرا رو موقع خاستگاری دیدین؟ + یه بار دیگه نگاش کنین
-
رسم
سهشنبه 9 تیرماه سال 1394 04:29
گروهی از دانشمندان ۵ میمون را در قفسی قرار دادند. در وسط قفس یک نردبان و بالای نردبان دسته ای موز گذاشتند. هر زمانی که میمونی بالای نردبان میرفت تا موزها را بردارد، دانشمندان بر روی سایر میمونها آب سرد میپاشیدند. پس از مدتی، هر وقت که میمونی بالای نردبان میرفت سایرین او را کتک میزدند. مدتی بعد هیچ میمونی علیرغم...