یخدون
یخدون

یخدون

هفته سیزدهم۹۴

شنبه ای بعد امتحان رفتم ادامه کار بزرگ بعد که اومدم خونه ٬مامانم گفت که خواهرزاده آقای نون (همسایمون )که مدتی تو بیمارستان بود فوت کرد با اینکه اصن ندیده بودمش ولی چون سی و یک سالی بیشتر نداشت و خانومش باردار بود گریم گرفت اونم یواشکی خیلی شرایطشون سخت بود خیلیییییییییییییی

مرگ جوون خییلی سخته  خدابرا هیچ خانواده ای نخواد

آقاو خانوم نون رفتن شهرستان فلفلی و قلقلی شبش اومدن بالا خوابیدن

یکشنبه مامانم و برادر رفتن پایین پیششون خوابیدن ومنم داشتم تو اتاق خرمو میزدم

دوشنبه رفتم امتحانمو دادم یادمه سردرد بدی داشتم.... این وسط در جستجوی زن داداش

فلفلی قلقلی شبش اومدن بالا خوابیدن

سه شنبه روزی بود که شهدای غواصو تشیع کردن انصافا دم همگی گرم تشیع خوبی بود ازتلویزیون که دیدم خودمو گذاشتم جای خانواده شهدا دلشاد شدم از این همه شکوه

شبش شبکه یک شیار ۱۴۳ رو گذاشت فیلمش بی نهایت گریه دار بود مخصوصا سکانس دیدار مادر با تابوت شهیدش یه دل سیر گریه کردم

همش فکر میکردم حاتمی کیا ساختتش بعد که فهمیدم کارگردانش یکی دیگه بوده نمیدونم چرا ولی خیلی خوشحال شدم

حالا با این وضع فرداش امتحان داشتم

چهارشنبه امتحانو دادم سرگیجه و سردردو  داشتم براهمین سریع اومدم خونه

پنج شنبه اول ماه رمضون

جمعه  به زور درس میخوندم

والیبال با آمریکا بازی داشتیم که سه هیچ بردیمشون بازی نفسگیری بود همش با اختلاف یک و دو بازی میکردیم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد